پارت ۸۴

ویو جیمین
توی اتاقم نشسته بودم که سانگ اومد توی اتاقم
& سرورم بانو هانا تشریف آوردن
+ بگو بیاد تو
♡ سلام بر داداش خلم
+ هانا
♡ ببخشید گلم
+ از تو بچه چیزی شده ؟
♡ داداشی یه چیزی ازت بخوام ؟
+ بگو ببینم چی میخوای
♡ میخوام برم پیش یه شمشیر زن خوب ازش فنون رزمی رو یاد بگیرم
+ خب سانگ بهترین شمشیر زن توی کره اس اگه بخوای ...
♡ نه نه یه استاد پیدا کردم برای خودم فقط توی کره نیست ( آخرش و آروم گفت )
+ نه نه اصلا امکان نداره بزارم بری یه کشور دیگه اکنم الان که جنگ قراره بین دو تا کشور باشه
♡ لطفا خواهش میکنم قول میدم دختر خوبی باشم
+ اصلا خودت میدونی که مامانت تو رو به من سپرده نمیتونم به اعتمادش خیانت کنم
یهو چهرش ناراحت شد
+ چیشد ؟
♡ دلم برای مامان تنگ شد
بغلش کردم
+ من نگرانتم لطفا اذیتم نکن
♡ فقط میخوام برای تو مفید باشم
+ تو همین که پیش من باشی برای من بزرگترین کاریه که میکنی
♡ ولی من میخوام هتر رزمی یاد بگیرم
بعد کلی بحث بلاخره باز من کوتاه اومدم
+ باشه ولی با سانگ میری
دیدگاه ها (۲)

پارت ۸۵

۸۶

پارت ۸۳

پارت ۸۲

پارت ۸۷

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط